پنج باری که در طول شبانه روز بر در سرای پادشاهان کوس، دهل یا نقاره می نواختند. گویند در زمان اسکندر در شبانه روز سه نوبت می زدند و در زمان سنجر پنج نوبت شد، پنج وقت نماز، اوقات نمازهای پنج گانه پنج نوبت زدن: کنایه از اظهار شکوه، جلال و عظمت کردن، برای مثال از عصا، ماری و از استن، حنین / پنج نوبت می زنند از بهر دین (مولوی - ۱۲۱)
پنج باری که در طول شبانه روز بر در سرای پادشاهان کوس، دهل یا نقاره می نواختند. گویند در زمان اسکندر در شبانه روز سه نوبت می زدند و در زمان سنجر پنج نوبت شد، پنج وقت نماز، اوقات نمازهای پنج گانه پنج نوبت زدن: کنایه از اظهار شکوه، جلال و عظمت کردن، برای مِثال از عصا، ماری و از اُستن، حنین / پنج نوبت می زنند از بهر دین (مولوی - ۱۲۱)
کنایه از حواس خمسۀ ظاهره است که آن سامعه، باصره، لامسه، ذائقه و شامه باشد. (برهان قاطع) : یک دو شد از سه چرخش چاراصل و پنج شعبه شش روز و هفت اختر نه قصر و هشت منظر. خاقانی
کنایه از حواس خمسۀ ظاهره است که آن سامعه، باصره، لامسه، ذائقه و شامه باشد. (برهان قاطع) : یک دو شد از سه چرخش چاراصل و پنج شعبه شش روز و هفت اختر نه قصر و هشت منظر. خاقانی
سپاهی که پنج فوج داشته باشد و به عربی آن را خمیس گویند. مقدمه، قلب، میمنه، میسره و ساقه، و کوهه بمعنی کوه و حمله و موج بزرگ و سیلاب آمده و همه اینجا مناسب اند. (آنندراج)
سپاهی که پنج فوج داشته باشد و به عربی آن را خمیس گویند. مقدمه، قلب، میمنه، میسره و ساقه، و کوهه بمعنی کوه و حمله و موج بزرگ و سیلاب آمده و همه اینجا مناسب اند. (آنندراج)
نوبت پنج وقت که بر در پادشاهان زنند و این از عهد سلطان سنجر مقررشده است، و پیش از این سه نوبت میزدند. (غیاث اللغات). نقاره ای است که پنج وقت بر در سرای ملوک میزده اند. پنج وقت نقاره ای باشد که در شبان روز بر در سرای سلاطین نوازند: خواهی که پنج نوبت الصابرین زنی تعلیم کن ز چار خلیفه طریق آن. خاقانی. ای پنج نوبه کوفته در دار ملک امر لا در چهار بالش وحدت کشد ترا. خاقانی. در هیچ چار شهر خراسان مکرمت کس پنج نوبه نازده چون سنجر سخاش. خاقانی. زده در موکب سلطان سوارش بنوبت پنج نوبت چار یارش. نظامی. پنج نوبت زن شریعت پاک چار بالش نه ولایت خاک. نظامی (هفت پیکر ص 6). سرخ گل را بسبز میدانی پنج نوبت زنان بسلطانی. نظامی. فردا که او پنج نوبت ارکان شریعت بزند و چتر دولت او سایه بر اطراف عالم گسترد... (مرزبان نامه). پنج نوبت می زنندش بر دوام هم چنین هر روز تا روز قیام. مولوی. گر پنج نوبتت بدر قصر میزنند نوبت بدیگری بگذاری و بگذری. سعدی. آنرا که چارگوشۀ عزلت میسر است گو پنج نوبه زن که شه هفت کشور است. ؟ ، پنج چیزی که مینوازند چون دهل و دمامه و طنبک و نای و طاس. (غیاث اللغات). پنج آلت اعلام جنگ را نیز گویند که دهل و دمامه و طبل و سنج و دف باشد، کنایه از بانگ نماز پنجگانه. (غیاث اللغات). پنج وقت نماز: ز چار ارکان برگرد و پنج ارکان جوی که هست قائد این پنج، پنج نوبت لا. خاقانی. ندای هاتف غیبی ز چار گوشۀ عرش صدای کوس الهی به پنج نوبت لا. خاقانی. - پنج نوبت زدن، اظهار جاه و سلطنت کردن. (غیاث اللغات) : و در فترت دیلم محمد بن یحیی که جد حسنویه بودست پنج نوبت زد و این معنی آیین ماند میان ایشان تا اکنون که اتابک چاولی برداشت. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 165)
نوبت پنج وقت که بر در پادشاهان زنند و این از عهد سلطان سنجر مقررشده است، و پیش از این سه نوبت میزدند. (غیاث اللغات). نقاره ای است که پنج وقت بر در سرای ملوک میزده اند. پنج وقت نقاره ای باشد که در شبان روز بر در سرای سلاطین نوازند: خواهی که پنج نوبت الصابرین زنی تعلیم کن ز چار خلیفه طریق آن. خاقانی. ای پنج نوبه کوفته در دار ملک امر لا در چهار بالش وحدت کشد ترا. خاقانی. در هیچ چار شهر خراسان مکرمت کس پنج نوبه نازده چون سنجر سخاش. خاقانی. زده در موکب سلطان سوارش بنوبت پنج نوبت چار یارش. نظامی. پنج نوبت زن شریعت پاک چار بالش نه ولایت خاک. نظامی (هفت پیکر ص 6). سرخ گل را بسبز میدانی پنج نوبت زنان بسلطانی. نظامی. فردا که او پنج نوبت ارکان شریعت بزند و چتر دولت او سایه بر اطراف عالم گسترد... (مرزبان نامه). پنج نوبت می زنندش بر دوام هم چنین هر روز تا روز قیام. مولوی. گر پنج نوبتت بدر قصر میزنند نوبت بدیگری بگذاری و بگذری. سعدی. آنرا که چارگوشۀ عزلت میسر است گو پنج نوبه زن که شه هفت کشور است. ؟ ، پنج چیزی که مینوازند چون دهل و دمامه و طنبک و نای و طاس. (غیاث اللغات). پنج آلت اعلام جنگ را نیز گویند که دهل و دمامه و طبل و سنج و دف باشد، کنایه از بانگ نماز پنجگانه. (غیاث اللغات). پنج وقت نماز: ز چار ارکان برگرد و پنج ارکان جوی که هست قائد این پنج، پنج نوبت لا. خاقانی. ندای هاتف غیبی ز چار گوشۀ عرش صدای کوس الهی به پنج نوبت لا. خاقانی. - پنج نوبت زدن، اظهار جاه و سلطنت کردن. (غیاث اللغات) : و در فترت دیلم محمد بن یحیی که جد حسنویه بودست پنج نوبت زد و این معنی آیین ماند میان ایشان تا اکنون که اتابک چاولی برداشت. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 165)
کنایه از مدت اندک باشد: این پنج روزه مدت ایام آدمی آزار مردمان نکند جز مغفلی. سعدی. ای که پنجاه رفت و در خوابی مگر این پنج روزه دریابی. سعدی. - امثال: هر کسی پنج روزه نوبت اوست. - پنج روزۀ دنیا، کنایه است از مدت عمر
کنایه از مدت اندک باشد: این پنج روزه مدت ایام آدمی آزار مردمان نکند جز مغفلی. سعدی. ای که پنجاه رفت و در خوابی مگر این پنج روزه دریابی. سعدی. - امثال: هر کسی پنج روزه نوبت اوست. - پنج روزۀ دنیا، کنایه است از مدت عمر
پنج پستا (نوبت) پنج بار دهل زدن در سرای شاهان نوبت پنج وقت که بر در پادشاهان زنند و این از عهد سلطان سنجر مقرر شده است و پیش از آن سه نوبت میزدند و بعد از آن هفت نوبت پنج وقت نقاره باشد که در شبان روز بر در سرای سلاطین می نواختند، پنج چیزی که مینوازند چون دهل و دمامه طنبک و نای و طاس، پنج آلت اعلام جنگ که دهل و دمامه و طبل و سنج ودف باشد، اوقات نماز پنجگانه پنج وقت نماز
پنج پستا (نوبت) پنج بار دهل زدن در سرای شاهان نوبت پنج وقت که بر در پادشاهان زنند و این از عهد سلطان سنجر مقرر شده است و پیش از آن سه نوبت میزدند و بعد از آن هفت نوبت پنج وقت نقاره باشد که در شبان روز بر در سرای سلاطین می نواختند، پنج چیزی که مینوازند چون دهل و دمامه طنبک و نای و طاس، پنج آلت اعلام جنگ که دهل و دمامه و طبل و سنج ودف باشد، اوقات نماز پنجگانه پنج وقت نماز